اوایل که پدر همسرم فوت شده بود مادرهمسرم خیلی بهانه گیری می کرد البته خیلی تلاش میکرد که این طور نباشه ولی خیلی جاها نمیتونست خودشو کنترل کنه وچون با من خیلی راحت بود تمام ناراحتی هاشو روی من خالی میکرد والبته دخترش .من وخواهرهمسرم برای هم درد دل میکردیم
من خیلی دچارعذاب وجدان میشدم وفکر میکردم دارم کوتاهی میکنم ولی هرچی باخودم فکر میکردم به نتیجه نمی رسیدم. توجهم روبیشتر کردم ،دلسوزی هامو بیشتر کردم ولی از خودم ناراحت بودم. یک سال دخترمو باهر ترفندی بود راضی نگه داشتم تاپیش مادر بزرگش بمونه .هرچند خودش میگفت من می تونم تنها بمونم ولی پسراش میدونستن که مادرشون چند وقت دیگه خودش میگه که من نمیتونم تنهابمونم . وبه همین خاطر قبول نمیکردن تنهاباشه .ولی به هرحال حدود یک سال دیگه هم تنها موند تا بالاخره به خونه ما اومد .میخوام بگم من عذاب وجدان پیدا میکردم خودموسرزنش میکردم ودرعین حال با ایشون منطقی صحبت میکردم تاقانعش کنم ولی بیشتر وقتا قانع نمیشد . تا اینکه من هم سعی کردم بیشترسکوت کنم تا مشکلی پیش نیاد .ولی الان باکمک دوستان مهرپیشگان تمرکزم رو روی خودم گذاشتم دارم برنامه ریزی میکنم که هم وقتم رومدیریت کنم وهم بتونم اگه مشکلی پیش اومد باصبر وحوصله وبدون تنش حلش کنم.البته نمیخوام بگم من هیچ ایرادی نداشتم حتما داشتم ولی خداروشکر من ومادرهمسرم از ابتداباهم خوب بودیم وهمدیگه رو دوست داشتیم.ان شاالله همه عروسها ومادر شوهرها وهمه فرزندان با پدرو مادراشون درآرامش زندگی کنن.
واقعا تمام این ویدئو ها مشکل منم هست و در بعضی موارد شدت و ضعف داره ، بعضی مواقع مادر من برعکس رفتار میکنه ، از ما میپرسن که کی میتونی بیایید پیش من ، بهشون میگیم فردا میایم لجبازی میکنن میگن فردا اصلا نیایید ، همین امروز باید بیایی و … خیلی موارد دیگه
با سلام و احترام
تشکر میکنم برای زحمت دوستان و اجراها
فکر میگنم دید و نگرش ما از هر کاری میتونه در سخت یا سهل شدن آن سهیم باشه
عمر میگذره و صبر نمیکنه تا زمان و مکان و همه چی آماده لذت بردن ما باشه
پس تلاش کنیم و به خودمان بقبولانیم که با همین شرایط در لذت و شادی زندگی کنیم
دوستی دارم که هر روز حدود دو ساعت در ترافیک میماند وقتی براش احساس تاسف کردم با تعجب گفت یکی از بهترین ساعات عمرش هست و برای هر روز موسیقی و صوت و …. آماده میکنه و خداروشکر میکنه که این دو ساعت را اجبارا در اختیارش گذاشته
این دیدگاه ماست که شادی و فرصت را در هر لحظه میسازه
واقعا همین طور هست من با همین مشگلات مواجه هستم
اوایل که پدر همسرم فوت شده بود مادرهمسرم خیلی بهانه گیری می کرد البته خیلی تلاش میکرد که این طور نباشه ولی خیلی جاها نمیتونست خودشو کنترل کنه وچون با من خیلی راحت بود تمام ناراحتی هاشو روی من خالی میکرد والبته دخترش .من وخواهرهمسرم برای هم درد دل میکردیم
من خیلی دچارعذاب وجدان میشدم وفکر میکردم دارم کوتاهی میکنم ولی هرچی باخودم فکر میکردم به نتیجه نمی رسیدم. توجهم روبیشتر کردم ،دلسوزی هامو بیشتر کردم ولی از خودم ناراحت بودم. یک سال دخترمو باهر ترفندی بود راضی نگه داشتم تاپیش مادر بزرگش بمونه .هرچند خودش میگفت من می تونم تنها بمونم ولی پسراش میدونستن که مادرشون چند وقت دیگه خودش میگه که من نمیتونم تنهابمونم . وبه همین خاطر قبول نمیکردن تنهاباشه .ولی به هرحال حدود یک سال دیگه هم تنها موند تا بالاخره به خونه ما اومد .میخوام بگم من عذاب وجدان پیدا میکردم خودموسرزنش میکردم ودرعین حال با ایشون منطقی صحبت میکردم تاقانعش کنم ولی بیشتر وقتا قانع نمیشد . تا اینکه من هم سعی کردم بیشترسکوت کنم تا مشکلی پیش نیاد .ولی الان باکمک دوستان مهرپیشگان تمرکزم رو روی خودم گذاشتم دارم برنامه ریزی میکنم که هم وقتم رومدیریت کنم وهم بتونم اگه مشکلی پیش اومد باصبر وحوصله وبدون تنش حلش کنم.البته نمیخوام بگم من هیچ ایرادی نداشتم حتما داشتم ولی خداروشکر من ومادرهمسرم از ابتداباهم خوب بودیم وهمدیگه رو دوست داشتیم.ان شاالله همه عروسها ومادر شوهرها وهمه فرزندان با پدرو مادراشون درآرامش زندگی کنن.
سلام
خواهر من که مراقبت بیشتری از پدر میکنه خیلی با آرامش کاراشو انجام میده
من که هفته ای دو یا سه بار میرم گاهی فکر کم کاری و عذاب وجدات سراغم میاد
واقعا تمام این ویدئو ها مشکل منم هست و در بعضی موارد شدت و ضعف داره ، بعضی مواقع مادر من برعکس رفتار میکنه ، از ما میپرسن که کی میتونی بیایید پیش من ، بهشون میگیم فردا میایم لجبازی میکنن میگن فردا اصلا نیایید ، همین امروز باید بیایی و … خیلی موارد دیگه
با سلام و احترام
تشکر میکنم برای زحمت دوستان و اجراها
فکر میگنم دید و نگرش ما از هر کاری میتونه در سخت یا سهل شدن آن سهیم باشه
عمر میگذره و صبر نمیکنه تا زمان و مکان و همه چی آماده لذت بردن ما باشه
پس تلاش کنیم و به خودمان بقبولانیم که با همین شرایط در لذت و شادی زندگی کنیم
دوستی دارم که هر روز حدود دو ساعت در ترافیک میماند وقتی براش احساس تاسف کردم با تعجب گفت یکی از بهترین ساعات عمرش هست و برای هر روز موسیقی و صوت و …. آماده میکنه و خداروشکر میکنه که این دو ساعت را اجبارا در اختیارش گذاشته
این دیدگاه ماست که شادی و فرصت را در هر لحظه میسازه
ممنون عالی بود