کارشناسان: خانمها رحیمی- آقایانی
به نام یاری دهنده دل ها
این جلسه پس از گوش دادن به فایل های صوتی ذهنیت های مقابله ای ناکارآمد تشکیل شد. در پاسخ دهی به سوال زیر مباحث شکل گرفت:
سوال اول: به نظر شما کدامیک از ویژگی های بزرگسال سالم در اثر مراقبت کردن از دیگران تقویت یا تضعیف می شود؟
مراقبین پاسخ دادند:
- حل مساله، صبوری بامشکلات ، دلبستگی ، والد خوب بودن ومعنویت میتونه تقویت بشه
وقتی بخواهیم ازپس زندگی بربیاییم و مسئولیت پذیر باشیم باید درشرایط خاص بتونیم مسائلی روکه پیش میاد مدیریت کنیم ودرواقع حل کنیم به دنبال اون صبور ترمیشیم وبه این نتیجه میرسیم که باید سالمندمون رو بپذیریم باویژگیهاش و درنتیجه محبتمون رو ازش دریغ نمیکنیم وبه دنبال اون رابطه مون باخدا لطیف تر میشه
- وقتی یک بزرگسال تحت مراقبت قرار می گیرد و یک وابستگی ایجاد می شود، سالمند خیالش راحت می شود که آن یک مراقب، از عهده همه کارها بر می آید و تبعات بعدی بوجود می آید حضور بقیه فرزندان را که می توانند نقش مراقب داشته باشند را کمرنگ می کند و اجازه نمی دهد که بقیه خدمات دهند. همین موجب می شود که مراقب به خاطر تنهایی در مراقبت فشار مضاعفی را تحمل کند.
نقطه قوت این مساله هم این می تواند باشد که سالمند میتونه در امورات خودش به یکی از مراقبین اعتماد کنه و آرامش بیشتری داشته باشه
در ادامه شرکت کنندگان دیگر گفتند:
- وابستگی باعث می شود سالمند به خودش بگوید که کسی هست که کارم را انجام دهد، حتی به خاطر تلقین، خودش را در انجام کاری که در توانش هست ضعیف می بیند و از انجام آن سر باز می زند که این هم برای سالمند ضرر دارد چون توانایی جسمی اش به مرورکمتر می شود و هم برای مراقب که مسوولیت هایش سختر و بیشتر می شود.
- همون طور که دوستمون گفتند مراقبت از سالمند از طرف اطرافین باعث عدم انجام بعضی کارهای حداقلی توسط خود سالمند میشه و یا بعبارتی اونهارو کمی تنبل میکنه ولی تجربه من میگه وقتی مادر یا پدر سالمند در کنار خانواده مون هست پذیرش مسائل و مشکلات در جمع خانواده و خاصه بچه ها خیلی بهتر است. همچنین پذیرش اتفاقات خوب یا بد در خانواده خیلی عالی و راحت تر صورت میگیره. نمیدونم شاید بخاطر گذشت طرفین بجهت عدم بحث و ناراحتی سالمنده یا بخاطر اطلاع از تجربیات این بزرگواران با زبان ساده قدیمی و قربون صدقه رفتنشونه و یا دلایل دیگر . معهذا کسب تجربه مجانی این بزرگواران برای خود ما جوانانمان بنظرم خیلی ارزشمند و دوست داشتنیه و قطعا این یه بازی برد _ برد برای دو طرفه.
- ویژگیهای حل مساله، صبوری با مشکلات، جراتمندی، حل مساله، پذیرش دیگران، نوع دوستی، دلبستگی تقویت و پذیرش خود، فعالیتهای اجتماعی، بودن در لحظه حال، حس زیبایی شناختی، تعاملات اجتماعی و … تضعیف می شوند
این مراقب در توضیح تضعیف زیبا شناختی گفتند: گاهی به قدری نگران و افسرده میشیم که عینک بدبینی روی چشماهامون جاگیر میشه و از دیدن زیبایی های اطرافمون ناخواسته خودمونو محروم می کنیم.
یکی دیگر از مراقبین در این زمینه مثالی آوردند: وقتی یکی از اعضای بدن سالمندی دچار مشکل و بیماری است، آنقدر این مشکل بزرگ به نظر می رسد که ما سلامتی سایر اعضای بدن سالمند است و زیبای دیگری که در وجود اوست را نمی بینیم.
- به نظرم مراقبت از سالمند با تمام سختیها میتونه مراقب وقویتر وخودباوری را به مراقب القا کنه
- یک مساله ای وجود دارد و آن اینست که گاهی مراقبین در موقعیتی قرار می گیرند که حفظ ویژگی های بزرگسال سالم برایشان سخت میشه. به طور مثال پذیرش. مادر من ۹۲ سالشه و خیلی معتقد و مقیده ولی یه جاهایی از خدا میخواد که مرگش فرا برسه. اینجاها تاثیرات منفی مراقبت کردن بیشتر از تاثیرات مثبت آنست.
- کارشناس ضمن احساس همدلی با مراقبی که این موضوع را مطرح کردند گفتند: گاهی اوقات آدم ها در موقعیتی قرار می گیرند که براحتی ما نمی توانیم بگوییم به پذیرش برسیم. دوران پیری هم یکی از این موقعیت هاست به خصوص برای افرادیکه در دوران جوانی، افراد فعالی بوده اند. برای این دسته از آدم ها دوران پیری دوران سختی است. هیچ اشکالی نداره که گاهی اوقات، این احساسات سراغ آدم بیاید حتی در سنین پایین تر. ما جنگ و جدلی با احساسات خود نمی کنیم. نمی توانیم حذفشان کنیم. پذیرش به این معنی است که بپذیریم این لحظات سخت وجود دارند. پذیرش همه چیز ، چه منفی و چه مثبت.
نظر کارشناس در جمع بندی: همه ویژگی هایی که یک بزرگسال سالم میتواند داشته باشد میتواند در ارتباطات ما سهم داشته باشد و دخیل باشد. یک ارتباط سالم می تواند آنها را تقویت و یک ارتباط ناسالم می تواند آن را تضعیف کند.
رابطه سالم رابطه ای هست که در آن هم نیاز های ما و هم نیازهای دیگران برطرف می شود و تعادلی وجود دارد. بزرگسال سالم این تعادل را بوجود می آورد. اگر ما بتوانیم رابطه سالمی را شکل دهیم همه ویژگی های بزرگسال سالم در این رابطه تقویت می شوند.
هیچ اتفاقی در زندگی ما فقط و به صورت مطلق مثبت یا منفی نیست. مراقبت سالمندان می تواند باعث اضطراب، استرس، دلشوره و نگرانی، احساس گناه و ترس شود ولی قطعا می تواند نقاط مثبتی هم داشته باشد.
- من وقتی چیزهای خوب رو می خواهم به طور مثال یه جاهایی از من تشکر می کنه یه جاهایی هم باید آمادگی این رو داشته باشم که حالش خوب نباشه و بهم بد و بیراه هم بگه، زندگی اینطور نیست که ما بخواهیم چیزهای خوب را جدا کنیم.سعی در آگاه شدن و تشخیص مواردی که به من صدمه می زند و حتی مواردی که در ظاهر صدمه است ولی در واقع تقویت کننده است می تواند به من کمک کند تا از من بودن دست بکشم. در این ارتباط ها یک انسان باید مثل شیئی که در کوره می رود گداخته شود و این یعنی پذیرش همه موارد.
سوال دوم: به نظر شما ارتباط سالم چه ارتباطی است و چه ویژگی هایی دارد؟
-ارتباطی ارتباط سالم است که هر دو طرف احساسات خوب رو دریافت کنند، اگه من به عنوان مراقب حس خوبی به سالمند بدهم و در مقابل از سالمند حس خوب، تجربه و تشکر و نگاه محبت آمیز او را دریافت کنم ارتباط سالم است اما اگه این اتفاق نیوفته و من فقط خدمات بدم و سالمندم فقط این نگاه داشته باشه که فرزندم داره وظیفه ش رو انجام میده، این ارتباط سالمی نیست. ارتباطی سالمه که دو طرفه باشه دادن و گرفتن محبت، اعتماد
– ارتباط سالم توی همه زمینه ها میتونه باشه مثلا در زمینه مالی هم باشه، مثلا وقتی یک سالمند نمیتونه کار بانکی اش رو انجام بده ولی یه مراقب میتونه امانت دار خوبی باشه یه ارتباط سالمی میتونه شکل بگیره. سالمند میتونه در آرامش کامل و اعتماد، کارهای مالی اش رو واگذار کنه. یا سالمندی که نمیتونه روی داروهایش کنترل داشته باشه ارتباط سالم میتونه به شکل سپردن زمان یا مقدار مصرف داروها به مراقب باشه. حالا این اعتماد به مراقب، و استفاده مراقب از این اعتماد در جهت بهبودی سالمند، موجب آرامش هر دو طرف ، بهبود ارتباط و سلامتی میشه.
– به نظرمن همه چی ازخودمون شروع میشه . وقتی از یه ویژگی فرد دیگه ای آزرده میشیم شاید خودمون اون ویژگی روداریم و ازاون ویژگی خوشمون نمیاد ویادمون رفته واین رو به دیگران نسبت میدیم.
-تمام ویژگیهای مثبت و منفی دیگران در ناخودآگاه ما هست و زمانی که مسولیت صد در صدی آن را بپذیریم، در خارج از ما هم اصلاح خواهد شد.
نظر کارشناس: همانطور که گفتیم باید نیازهای هر دو طرف رابطه رعایت شود و نیازهای هر دو طرف اهمیت دارد. منتها باید در نظر بگیریم که دوران سالمندی دوره ای است که رنجش ها بیشتر است، توقعات بیشتر است و چون بسیاری از سالمندان نمی توانند کارهای شخصی شان را به صورت کاملا مستقل انجام دهند، از ترس اینکه مورد طرد قرار بگیرند ممکن است در فاز تسلیم یا جبران افراطی بروند به طور مثال بگویند که داری وظیفه ات رو انجام می دهی ولی ریشه همه این ها ترس است. به دلیل ترس از تنهایی یا طرد شدن، گاهی اوقات این رفتارها را انجام می دهند. ما باید این موقعیت های خاص را بیشتر درک کنیم.
سوال سوم توسط یکی از مراقبین مطرح شد: ارتباط سالم در برخورد با توهم بینایی و بدبینی سالمند چگونه ست؟ به دلیل دمانس و داروهایی که مصرف می کنند اشخاص یا به قولی جن می بینند که آزارش می دهند و خبرهای بد به او می دهند … ما به ایشان می گیم که ما این ها را نمی بینیم، وجود ندارند و یا در حال بیداری، شما خواب می بینی …
اگه شما جای این مراقب بودید چه می کردید؟
- اینکار صبوری زیادی میخواد وعملا با گفتگو حل نمیشه فقط با کار ورفتارمراقب اون هم به مرور
- شاید این موردهم مثل مریضی های پشت سرهم یه جورایی از نیاز به جلب توجه سرچشمه میگیره
- من راجع این موضوع یه روزهایی در گیرش هستم، مثلا میگه یه نفری توی حیاط است، یک نفر توی اتاق نشسته، مادرم سکته مغزی کرده بود و مدتی در بیمارستان بستری بود من قبلا مقاومت می کردم. تا اینکه پزشک به ما گفت که هر چیزی که میگه تایید کنید. یک دوره ای است که طی می شود. وقتی من مقاومت می کنم سالمند را عصبی تر می کنم. الان به مادرم با آرامش میگم که مشکلی نیست من خودم هستم. بعد که حالش بهتر می شود برایش توضیح می دهم که آن اتفاقات به آن شکلی که که دیده نبوده. در مورد دیدن جن … که کاری ندارم باور مادرم هست یا هر چیز دیگه . سعی میکنم تایید کنم و لا اقل مخالفت شدید نکنم .
- برای من یه موردی که پیش آمد این بود که یک بار که عابر بانک رفته بودم که برای مادر پول بگیرم، دستگاه کارت مادرو خورد. و مونده بودم که چطور به مادر بگم چون به این راحتی نمی پذیرد. به همین خاطر پول رو به مادر دادم و توضیح دادم که فردا باید ماشین بگیرم و با مادر به بانک برای گرفتن کارت بریم. ولی با نگاه ها و حرفاش مشخص بود که از من نپذیرفته فکر منفی داشت. برای اینکه فکر نکنه که ما کارت لازم داشتیم فردا با مراقب دیگه ای فرستادیمش و کارت رو از بانک گرفته بود و آرامش پیدا کرده بود.گاهی باید این افکار منفی رو از سالمندمون بپذیریم و اگه شرایطی وجود داشت که بتونن خودشون رو از ابهام در بیاریم باید انجام بدهیم.
- یه کاری که من انجام میدم، حمایت ازش می کنم و از موسیقی درمانی استفاده می کنم یعنی گاهی شب تا صبح موسیقی سنتی و زیبایی که جمع آوری کردم می ذارم و در آرامش استراحت می کنن، یعنی با درگیر کردن حواس دیگشون مثل لامسه یا شنیداری ، آرامش می گیرند
نظر کارشناس: اگه مشکل توهم به خاطر دمانس و یا مشکلاتی مثل اسکیزوفرنی باشد، ساختار مغز دچار ایراد شده و هر چقدر هم که توضیح دهید که همچین چیزهایی وجود ندارد برای بیمار قابل درک نیست، بنابراین واکنش خاصی نشان نمی دهیم نه تایید می کنیم و نه رد می کنیم. اگر دیدیم که استرس بالا است، سعی می کنیم بیمار را آرام کنیم و خیالشان را راحت کنیم که کنارشان هستیم و کسی نمی تواند آسیبی وارد کند، رفتار های حمایتی می توانیم داشته باشیم . این موضوع، مساله ای نیست که ما بخواهیم وارد جنگ و جدل شویم. در مورد بد بینی می توانیم یک سری توضیحاتی دهیم .البته نباید زیاد باشد که شک رو بیشتر کند.می توانیم یک سری اقدامات عینی انجام دهیم.
-برای من جالبه که بعد از یک مدتی وقتی به مادرم میگم که توهم داشتی، خودش می پذیره و به من میگه این اتفافت در هر حال داره برای من میوفته و این مسایل رو می بینم. حالا سوال اینه که آیا این ها رو نه می تونم بگم توهم و نه میتونم بگم واقعیت. آیا سالمند به خاطر سن و سال و صدمات مغز واقعا می بیند؟
جواب کارشناس: اینکه گاهی اوقات آگاه هستند که چه اتفاقی برایشان افتاده یعنی هنوز روند بیماری هنوز شدید نشده، توهم یعنی درک بدون محرک. یعنی من چیزی را درک می کنم که عامل خارجی نداره.مثل راه رفتن یک حشره روی بدن. یا دیدن و شنیدن در حالیکه واقعیت ندارد و موضوعات و منبع خارجی ندارد.
– سوال چهارم: در اینجا ارتباط سالم چه ارتباطیه؟ من باید تایید کنم. یه جاهایی تایید می کنم چون هدفم این است که مادر آروم بشه. وقتی مقاومت می کنم می بینم به رویه اش ادامه می دهد.
سوال پنجم: مادرم وقتی دچار این موارد میشه، درصد زیادی از دردهایی که از نظر جسمی داره از بین میره، خیلی راحت بلند میشه می شینه تحرک پیدا می کنه. فوق العاده تحرک مادر با وجود سن بالا و پلاتین در دست و پا و عمل قلب باز … سوال کردم میگن فعالیت مغز در این موارد بیش از حد میشه. در این مورد توضیحی دارین؟
جواب کارشناسان: جر وبحث کردن و یا مخالفت کردن قطعا راه درست نیست. بهتر است توجه فرد رو منحرف کنیم مثلا به یه اتاق دیگر او را ببریم. اگه نگرانی خاصی دارن سعی کنیم عامل آن نگرانی را برطرف کنیم. اصلا نباید جر و بحث کنیم، استدلالی نباید بیاید، گاهی اوقات حتی می توانیم همراهی کنیم. گوش کردن، حمایت کردن و به هر شکلی که می توانید.
ما نباید توهمات و هذیان ها را خیلی تایید کنیم چون باعث می شود وارد این حیطه شوند. پس تاکید نمی کنیم فقط حمایت می کنیم، آنهم وقتی خیلی شدید شد یعنی آرام و قرار از بین رفت و اوضاع پیچیده شد. وقتی فشار های روانی زیاد شوند این توهمات بیشتر می شوند، در آرامش بودن کمک زیادی می کند.
ما باید به عامل ایجاد آن توهم توجه داشته باشیم به طور مثال در حالتی که بدن فرد عفونت کرده و دچار تب شده و یا دیابت موجب مشکلاتی برای بیمارگشته عامل توهم رو باید سعی به برطرف کردن کنیم، یعنی درمان عفونت و کنترل دیابت را مدنظر داشته باشیم.
ما باید بین بدبینی و سوظن های بیمارگونه هم تفاوت قایل شویم، بعضی افراد بر اثر بیماریهای روانی، توهم توطئه دارند به طور مثال فکر می کنند مراقبین می خواهند آنها را ا بین ببرند، یا علیه آنها اقداماتی انجام می دهند، یا می خواهند اموالشان را بالا بکشند.
در پایان جلسه نکاتی در مورد رفتار و ارتباط کلامی و غیر کلامی با سالمندان دچار آلزایمر توسط خانم رحیمی بیان شد:
- قرار گرفتن در دید و جلب توجه بیمار قبل از صحبت کردن
- استفاده از عبارات ساده، واضح، مستقیم و شمرده
- انتخابهای محدود
- استفاده از دستها و نمایش بدنی علاوه بر گفتار- بالا بردن و پایین بردن تن صدا
- مرحله به مرحله گفتن رفتار های پیچیده و دستورات
- انتظار کافی برای کامل کردن پاسخ هایشان
- عوض نکردن ناگهانی دائمی وسایل- زندگی در محیط آشنا
- حفظ لمس کردن در آرامش
- شوخی کردن متناسب با سن
- تحریک مغز با فعالیت های مناسب
سلام خانم رحیمی
امیدوارم حالتون خوب باشه
چقدر شمابرای نوشتن خلاصه مباحث زحمت میکشید
خداقوت