دلنوشته: آغاز آپلود مطالب
پایان نامه بهانه ای شد که امروز بعد از حدود دو سال و نیم و بعد از ماجراهای کرونا به دیدن یکی از دوستان قدیمی و صمیمم در دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه برم.
اگرچه در این مدت زمانی همیشه از حال و روز هم خبر داشتیم و حامی و پشتیان هم بودیم ولی باید اقرار کنم که لذت مصاحبت با یک دوست از نزدیک جایگزین هیچ پیام تلفنی و یا دیدار تلفنی نمیشه.
با حفظ پروتکل ها ( زدن ماسک و استفاده از الکل و در و پنجه باز و حفظ فاصله و غیره و غیره) ، گپ و گفتی کردیم و از استرس هامون گفتیم و دلتنگی ها مون رو دور ریختیم.
دوست مهربونم خانم میرنسب با وجود انواع و اقسام کارها و مسئولیت هایی که به عهده داره قبول کرد برای بارگذاری مطالب روی سایت و همینطور پیدا کردن مراقبین به من کمک بده. به همین خاطر ساعتی رو به آموزش نحوه آپلود کردن مطالب پرداختم. امیدوارم روز به روز به اون تیمی که آرزو می کردم تشکیل بدیم تا کاری ماندگار و اثر بخش رو به جا بذاریم نزدیک بشم.
سختی های کار و موانعی که هست نمیذاره از لحظاتی که سپری میشه لذت ببرم. گاهی به این فکر می کنم کی تموم میشه این لحظات نفس گیر. ولی می دونم باز روزی میرسه که آرزوی همین لحظات نفس گیرو می کنم. مثل الان که دلم برای نشستن زیر سایه درختهای توت دانشگاه تنگ شده. برای صندلی های سبز و نوشیدن چای بین ساعتهای کلاس های درس، برای صف سلف سرویس، برای صدای اذان از مسجد دانشگاه، که پس زمینه همه شون تکالیف پر حجم و وقت گیر بود و روابط با اساتید و دوستان…