اولین باران پاییزی را در مسیر رسیدن به بیمارستان امام خمینی و با قدم زدن در محوطه آن سپری کردم. با این امید که روزهای در پیش رو بهتر از قبل باشد.
با آرزوی سلامتی برای همه افرادی که گرفتار بیماری هستند ، مغفرت برای آنهایی که به خصوص در دو سال گذشته از دست رفته اند و کاهش رنج بازماندگان.
اگر چه دنبال کردن امور در زیر باران سخت به نظر می رسد و شاید امور را به تعویق بیاندازد ولی با این نگاه که مطمئنا این اولین باران نخواهد بود و روز های خوب و سخت زیادی پیش روست و نمی شود کارها را به تاخیر انداخت راهی بیمارستان شدم .
باران کمک کرد از استرسی که معمولا در دنبال کردن کارهای اداری دارم و به خصوص حال و هوایی که گاهی در مراجعه به بیمارستان به من دست می دهد کم شود.
شروع تلاش برای دسترسی به اطلاعات تماس سالمندان با تماس و گرفتن راهنمایی از یک دوست در دفتر پرستاری معاونت درمان دانشگاه، دیدن یک دوست تازه، بازدید از کلینیک یلدا که ساختمانی کوچک و چند طبقه است و انجام مراحل اداری آغاز شد. دریافت مجوز و مراجعه به واحد ترخیص و مدارک پزشکی ساده تر از مراجعه به سایر سازمانها بود. کارکنان زحمت کشیدند و اطلاعات تماس یک ماه مراجعین ترخیص شده از بخش های بستری را دادند.
امیدوارم بتوانم با سرعت بیشتری برای پیدا کردن مراقبین سالمندان پیش روم.