دلخور بودم. اول از اینکه مدرک شناسایی مهمی رو به کمیته امداد استان تحویل داده بودم و هیچ رسیدی بهم ندادند و چندین بار تلفن و پیگیری من هم به نتیجه نرسید و یه جورایی احساس دلشوره داشتم، دوم اینکه بعد ازاون همه درد سری که متحمل شده بودم، بهم اجازه ضبط صدای شرکت کنندگان در مطالعه رو نداده بودن، به همین خاطر با این نیت که یا برم و مدرکم رو بگیرم و کارو تموم کنم و دیگه هرگز پامو توی کمیته امداد نذارم ، یا مسئول حراست رو راضی کنم از در خونه خارج شدم.
اونجا که رسیدم نمی دونم چه اتفاقی افتاد ولی چیزی به من گفت با تموم شدن کار، ضرر اول متوجه خودم و بعد شاید افرادی باشه که این فرصت ازشون دریغ میشه. پایان نامه من شاید بهانه خیلی خیلی کوچیکی باشه که عده کمی از آدم ها به بهانه این پایان نامه مورد توجه قرار بگیرن و شاید راهی برای آینده باشه. به خودم گفتم قطع این ارتباط از هدفی که دنبال میکردم دوره، به همین خاطر با تعویض مدرک شناساییم و تحویل گرفتن رسید به خونه برگشتم.