یکی از سخت ترین کارهای زندگی برام اینه که بدون برنامه قبلی و به صورت ناگهانی خبر دار از یه فرصت بشم که برام جالب، انگیزه دهنده و لذت بخشه و مجبور بشم سر دو راهی انجام دادن و لذتش رو بردن و انجام ندادن و به برنامه قبلی رسیدگی کردن یکی رو انتخاب کنم.
به خصوص این تصمیم وقتی سخت تره که احساس کنی دیگه ممکنه چنین فرصتی پیش نیاد.
شاید این تصمیم یه جور ریسک کردن باشه و یا مدیریت موقعیت و زمان رو کردن.
و شاید ناشی از کمال گرایی … به خاطردوست داشتن برنامه ریزی در حد کمال و اجرای بدون نقص …
نمی دونم. در هر حال با تماس یکی از دوستان به شرکت در همایش روز جهانی مغز امروز دعوت شدم. برنامه ای برای گردهمایی اعضای کانون های جهاندیدگان
و بهانه ای برای پیدا کردن همکاران و دوستان جدید
و صد البته دیدن دوستان مجازی … که سالهاست به بهانه طرح مهرپیشگان با هم در ارتباطیم بدون اینکه همدیگرو دیده باشیم.
در کنار پرسش و پاسخ های علمی، در مورد بیماریهای صرع، تشنج، سردرد، دمانس و … محیطی صمیمی در کنار افرادی با انگیزه برای انجام فعالیت های اجتماعی، هر کدام به علتی که حال آدم رو خوب می کنه.
از انتخابم پشیمون نیستم.