برای شمام اینطوریه که …
سالمندتون دائم توی موقعیتهای مختلف، داستانهای زندگی و خاطرات گذشته ش رو تعریف و تکرار میکنه؟؟
شما یه داستان رو چندین صد بار شنیدین؟؟ و دیگه حوصله شنیدنش رو ندارین؟؟
?خسته هستین از شنیدن موضوعات بلند و طولانی؟؟
علت چیه؟؟
آیا دارن آلزایمر می گیرن؟؟
همیشه اینطور نیست که پرحرفی زیاد نشونه آلزایمر باشه …
علت میتونه این باشه که سالمند با یه سری خاطرات ارتباط نزدیکی داره و به اونا ارزش زیادی میده.
با گفتن وقایع زندگی به خصوص اونایی که ازشون خاطره خوشی داره
و خودش قهرمانه داستانه حالش بهتر میشه، احساس هویت می کنه و اعتماد به نفسش بالاتر میره.
واقعیت اینه که …
خیلی از سالمندای امروزی ما، کارکردشون رو از دست دادن…
بهترین خاطرات بچگی ما وقتی بود که خونه پدربزرگ مادربزرگامون می رفتیم…
دورشون برای شنیدن قصه های رستم و سهراب جمع میشدیم …
رب گوجه و شل زرد می پختیم … زیر نورافتاب لواشک پهن می کردیم…
دنبال کلاف های بافتنی میدویدیم ... و از حوض آب می کشیدیم و به گلها آب میدادیم…
خب کدومیک از سالمندای امروزی این کارا رو می کنن؟؟
بهشون حق بدین که بخوان هر آنچه دوره سالمندی می طلبه رو با پرحرفی جبران کنن…
و با سرعت بیشتری به سمت آلزایمر پیش برن…