سلام و وقت بخیر .من نمیدونم آیا باید خاطره مراقبت از سالمند رو اینجا بنویسم یا نه ولی مینویسم امیدوارم درست باشه.من در دوران نوجوانی تجربه مراقبت از مادر بزرگم را داشتم .هنوز هم صداش توی گوشم هر کاری براش میکردم میگفت الهی که رستگار بشی.و الان در سن میانسالی مراقبت از پدرپیرم را البته با خواهر و برادرم به عهده دارم.تجربه من مربوط به ۴ سال پیش هست که پدرم سکته کرده بود و بیمارستان بستری بود .برای انجام مشاوره با ویلچر به درمانگاه بردنش من هم همراهش بودم .هنگام برگشت هر چه صبر کردم کسی نیومد دنبال ما و من خودم ویلچر پدر را هل دادم تا برگردیم به بخش .قسمتی از مسیر سراشیبی تندی داشت و من ناشی فکر میکردم راحت میتونم مسیر را طی کنم ابتدای راه محکم دسته های ویلچر را گرفتم تا به خیال خودم سریع سراشیبی را طی کنم .باورتون نمیشه یک نفر که اصلا نفهمیدم از کجا اومد و من واقعا معتقدم خدا رسوندش سریع ویلچر رو از من گرفت و ماهرانه چرخهای جلویی رو بالا گرفت و پدرم از سراشیبی پایین آورد و گفت اگر اون جور که تو میخواستی بیایی اومده بودی خودت و ویلچر و پدرت هر سه کله پا میشدید.
شک ندارم چه دعاهای مادربزرگم در اون سالها و چه پدر پیرم این روزها گره های زیادی رو از زندگیم باز کرده که شاید حتی من اصلا متوجه وجودشان نبودم.
پاینده و برقرار باشید.
سلام و وقت بخیر .من نمیدونم آیا باید خاطره مراقبت از سالمند رو اینجا بنویسم یا نه ولی مینویسم امیدوارم درست باشه.من در دوران نوجوانی تجربه مراقبت از مادر بزرگم را داشتم .هنوز هم صداش توی گوشم هر کاری براش میکردم میگفت الهی که رستگار بشی.و الان در سن میانسالی مراقبت از پدرپیرم را البته با خواهر و برادرم به عهده دارم.تجربه من مربوط به ۴ سال پیش هست که پدرم سکته کرده بود و بیمارستان بستری بود .برای انجام مشاوره با ویلچر به درمانگاه بردنش من هم همراهش بودم .هنگام برگشت هر چه صبر کردم کسی نیومد دنبال ما و من خودم ویلچر پدر را هل دادم تا برگردیم به بخش .قسمتی از مسیر سراشیبی تندی داشت و من ناشی فکر میکردم راحت میتونم مسیر را طی کنم ابتدای راه محکم دسته های ویلچر را گرفتم تا به خیال خودم سریع سراشیبی را طی کنم .باورتون نمیشه یک نفر که اصلا نفهمیدم از کجا اومد و من واقعا معتقدم خدا رسوندش سریع ویلچر رو از من گرفت و ماهرانه چرخهای جلویی رو بالا گرفت و پدرم از سراشیبی پایین آورد و گفت اگر اون جور که تو میخواستی بیایی اومده بودی خودت و ویلچر و پدرت هر سه کله پا میشدید.
شک ندارم چه دعاهای مادربزرگم در اون سالها و چه پدر پیرم این روزها گره های زیادی رو از زندگیم باز کرده که شاید حتی من اصلا متوجه وجودشان نبودم.
پاینده و برقرار باشید.